یگانه دختر بچه ۵ساله ایست که مادر ندارد خاله و عمه و مادر بزرگ هم ندارد. زندگیشان را با فقر و بدبختی می گذرانند روزانه ۸ساعت همراه پدرش که در ساختمان سازی کار می کند می رود و نقش یک کارگر را دارد. و برای رفتن به محل خانه که می بایست جای خوش و نرمی باشد ۶ساعت در مسیر است. تازه در آنجا نه غذای گرمی و نه آغوش پر مهر مادری که او را نوازش کند. تنها آرزوی یگانه این است که پدرش یک جایی سرایدار شود و بتواند راحت با او زندگی کند. از مدرسه و درس و بازی و تلویزیون و .... هم که خبری نیست تنها با خاک و گچ سر و کار دارد و به همین علت هم مریض می شود.
پدرش می گوید:
”چون کسی را ندارم مجبورم دخترم را روزانه بهسر ساختمان بیاورم که با توجه به اینکه زمان رفت و آمدم به شهر مامازن 6ساعت است بهشدت دخترم خسته و اذیت میشود “.
وی میافزاید: ”در مامازن یک اتاق اجاره کرده که ماهانه 100هزار تومان اجاره میدهد“.
پدر یگانه اضافه میکند: ”بهدلیل اینکه یگانه را روزها سر ساختمان میآورم، او نیز پا به پای من کار میکند و فعالیتهای سبکی همچون حمل کیسههای مصالح ساختمانی را انجام میدهد“.
وی گفت: ”یگانه چند روز پیش بهخاطر گرد و خاک ناشی از گچ و سیمان مریض شده و یک شب تمام تب کرده است“.
حالا چند سئوال از خود یگانه می کنیم:
یگانه، چرا اینجا کار میکنی؟
پدرم مریض است و پول نداریم. من هر روز با او میآیم که در خانه تنها نباشم. پدرم پایش درد میکند هر وقت کیسههای سیمان را بلند میکند اذیت میشود و شبها از شدت درد خوابش نمیبرد. من زور ندارم، اما کمکش میکنم که کمتر اذیت شود.
خانهتان کجاست؟
خیلی دور است ما در خانهمان یخچال و تلویزیون و تلفن نداریم.
چرا پیش مادربزرگ یا خالهات نمیروی؟
مادرم مرده است. تازه مادربزرگم هم مرده و خاله و عمه هم ندارم.
چه درخواستی داری؟
پدرم نمیتواند کار کند، اما اگر کار نکند پول نداریم. هیچ کس کمکمان نمیکند. پدرم میگوید اگر سرایدار یک ساختمان شود زندگیمان خوب میشود.
#ایران #یگانه #فقر#بدبختی #مامازن #تهران #کارگر
پدرش می گوید:
”چون کسی را ندارم مجبورم دخترم را روزانه بهسر ساختمان بیاورم که با توجه به اینکه زمان رفت و آمدم به شهر مامازن 6ساعت است بهشدت دخترم خسته و اذیت میشود “.
وی میافزاید: ”در مامازن یک اتاق اجاره کرده که ماهانه 100هزار تومان اجاره میدهد“.
پدر یگانه اضافه میکند: ”بهدلیل اینکه یگانه را روزها سر ساختمان میآورم، او نیز پا به پای من کار میکند و فعالیتهای سبکی همچون حمل کیسههای مصالح ساختمانی را انجام میدهد“.
وی گفت: ”یگانه چند روز پیش بهخاطر گرد و خاک ناشی از گچ و سیمان مریض شده و یک شب تمام تب کرده است“.
حالا چند سئوال از خود یگانه می کنیم:
یگانه، چرا اینجا کار میکنی؟
پدرم مریض است و پول نداریم. من هر روز با او میآیم که در خانه تنها نباشم. پدرم پایش درد میکند هر وقت کیسههای سیمان را بلند میکند اذیت میشود و شبها از شدت درد خوابش نمیبرد. من زور ندارم، اما کمکش میکنم که کمتر اذیت شود.
خانهتان کجاست؟
خیلی دور است ما در خانهمان یخچال و تلویزیون و تلفن نداریم.
چرا پیش مادربزرگ یا خالهات نمیروی؟
مادرم مرده است. تازه مادربزرگم هم مرده و خاله و عمه هم ندارم.
چه درخواستی داری؟
پدرم نمیتواند کار کند، اما اگر کار نکند پول نداریم. هیچ کس کمکمان نمیکند. پدرم میگوید اگر سرایدار یک ساختمان شود زندگیمان خوب میشود.
#ایران #یگانه #فقر#بدبختی #مامازن #تهران #کارگر

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر